جدول جو
جدول جو

معنی بت خاک - جستجوی لغت در جدول جو

بت خاک
(بُ)
موضعی است نزدیک کابل. (برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی خال
تصویر بی خال
(دخترانه)
بی نشان (نگارش کردی: بخا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس، بی پروا، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
(بُ خَ)
نام قریه ای است از قراء نسف (نخشب). (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
بت خاله. نام بتخانه ای است. (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
چاهی که خرمن در آن کرده و با خاک و خاشاک سرش را بپوشانند. چاهی باشد که غله و امثال آن در آن کنند و خاک بر بالای آن ریزند. (برهان قاطع). و آن را به فارسی گوری نیز گویند زیراکه به گور ماند که قبر باشد. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). محلی که غله نگاه میدارند. (از فرهنگ شعوری). چاهی که غله در آن مدفون کنند. (فرهنگ رشیدی) ، نهالی که از بن درخت برآمده و از آن درخت مستغنی گردیده باشد، جویچه در پایین رودبار. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). مسیل در اسفل وادی. (از اقرب الموارد) ، درختی که خوشه هایش آویزان باشد، لقب مریم مادر عیسی علیه السلام. (از آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کمر درهم چسبیدۀ باریک. (از اقرب الموارد). ج، بتل. و رجوع به بتیله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس و بیم، بی پروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتوراک
تصویر بتوراک
گود غله دان، غله دان زیر زمینی، تمک (گویش سیستانی)
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از انواع ورزشهای دسته جمعی و بازیی است شبیه به (چلتوپ) یا (شلتوپ) که در ایران مرسوم است. درین بازی گوی را با چوبدست میزنند گروه رقیب آنرا گرفته بتعقیب ورزشکار میپردازند. این ورزش در آمریکا و اروپا رواج دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس، دلاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تب خال
تصویر تب خال
((تَ))
تاولی که بر اثر تب در کنار لب و دهان بوجود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
جسور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
لا يعرف الخوف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
Foolhardy, Intrepid, Unafraid, Undaunted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
téméraire, intrépide
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
무모한 , 대담한 , 두려워하지 않는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
gözü kara, cesur, korkusuz, yılmaz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بے وقوفی سے بہادر , بے باک , بے خوف , بے خوف
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
mjinga wa ushupavu, jasiri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
অবিবেচক , নির্ভীক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
פזיז , נועז , חסר פחד , אמיץ
دیکشنری فارسی به عبری
بی باک، جسور، گستاخ
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
向こう見ずな , 大胆な , 恐れを知らない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
roekeloos, onverschrokken, onbevreesd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
दुस्साहसी , निडर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
ceroboh, pemberani, tak takut, tanpa takut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
บุ่มบ่าม , กล้าหาญ , ไร้ความกลัว , ไม่กลัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
temerario, intrépido, audaz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
imprudente, intrépido, destemido, audaz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
鲁莽的 , 大胆的 , 无畏的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
brawurowy, nieustraszony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
необачний , безстрашний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
tollkühn, unerschrocken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
безрассудный , неустрашимый , бесстрашный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
temerario, intrepido, audace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی